جغرافياي موسيقي بوشهر گسترده است
* شما
كنسرتهاي خارجي زيادي با گروه ليان بوشهر داشتهايد. تا چه ميزان
اجازه ميدهيد مخاطب خارجي با شعر و ترانههاي موسيقي شما آشنا شود. چه
اشعاري كه شاعران بومي دارند و چه اشعار كلاسيكي كه چون شعر خيام براي
خيامخواني از آنها بهره ميبريد؟
ـ چون زبان فارسي بينالمللي نيست، در جريان اجراهاي كنسرت خارجي، شنوندگان بيشتر در معرض موسيقي بوشهر قرار ميگيرند. اما در قالب وركشاپ و سخنراني درباره اشعار نيز توضيح ميدهيم. از فردوسي، خيام و نظامي صحبت ميكنيم.
* در كنسرت اخير يك روزهاي كه در تالار وحدت داشتيد، تغييراتي در گروه داده بوديد. چرا؟
ـ هدف من از اين كنسرت، معرفي يكسري نوازنده جوان بود. در كنسرت اخير نيز يك نوازنده نيانبان معرفي شد. علي رياضي، نوازنده خوبي است. اتفاقاً نخستين باري بود كه چنين استقبالي را ميديد. به نظرم اگر اين نوازندگان مطرح نشوند، ما هم نخواهيم بود. دوست دارم فرهنگ و موسيقي بوشهر پويا باقي بماند و معتقدم اگر به دست نسل جوان بيفتد، خيلي پرانرژي راه خود را ادامه خواهد داد و با نوآوري خاصي روبرو خواهد شد.
بر اين اساس در كنسرت اخير، خوانندهاي جديد را معرفي كردم.
* برنامههاي آتي شما در ايران چيست؟
ـ همه چيز بستگي به سياستهايي دارد كه پيشروي ما قرار خواهد گرفت. بايد ديد آيا چراغهاي بعدي قرمز هستند يا رنگ ديگري؟ آيا ميتوانم از حركات موزون و مضامين عاشقانه در كنسرتها استفاده كنم؟ شعري كه 8 سال پيش مجوز داشت، الآن مجوز نگرفت. در سازمان صدا و سيما يك قطعه موسيقي داشتم كه مجوز گرفته بود. با كمي تغيير در اجرا دوباره فرستاده بودم به صدا و سيما كه اين بار مجوز نگرفت. از آنها پرسيدم كه چرا اين شعر دوباره مجوز نميگيرد؟ به نظرم پاسخ اين است كه اعطاي مجوز توأم شده است با اعمال سليقهها. هر مديري كه ميآيد، سياستهاي پيشين را به هم ميريزد و براساس زيباشناسي ذهن و علمي كه دارد به اثر نگاه ميكند. غافل از اينكه زيباشناسي تعريفي معلوم ندارد.
* گروه بعد از اين اجراي حرفهاي آمادهتر شده است، اما شما در بازگشت به بوشهر، حتي در شهرستانها كنسرت نميدهيد. چرا؟
ـ همة اينها برميگردد به بحث اسپانسر و بحث مجوز. من اين اجرايي را كه در تهران داشتم، نميتوانم در خود بوشهر روي صحنه ببرم! در حالي كه در بوشهر خيلي از مردم تشنة اين موسيقي هستند و اگر 10 شب كنسرت بگذاريم، هر شب با استقبال زياد مواجه خواهيم شد. مردم ما موسيقي بوشهر را دوست دارند؛ چون موسيقي شهرشان است. موسيقي آبا و اجدادي آنهاست. اما اين امكان نيست. گروه ما از سال 1372 تاكنون فعال است و از اين كشور به آن كشور ميرويم.
* به چه دليل در بوشهر نميتوانيد كنسرت داشته باشيد؟ آيا اين خندهدار نيست؟
ـ اين برميگردد به سياستهايي كه در استان ما اعمال ميشود. بعضي وقتها ما خيلي ايالتي عمل ميكنيم؛ شبيه ايالات متحده آمريكا! يعني هر كسي در ايالت خود سياست خاص خود را دارد. در ايران براي همه قوانين اينگونه نيست، ولي از بخت و اقبال ما براي موسيقي بوشهر چنين اتفاقي افتاده است.
مثلاً ما براي برخورداري از گاز شهري چنين امكاني را نداريم!
* يعني در بوشهر شبكه گاز سراسري نيست؟
ـ مگر نميدانستيد؟! تازه دارند كارهايي براي پروژه گازرساني انجام ميدهند.
* من فقط از نبود گاز شهري در ايلام خبر داشتم. يعني بوشهر روي ذخاير نفت و گاز است و مردم آن از گاز بيبهره هستند؟!
ـ هميشه با كپسول گاز سروكار داشتهايم. به هرحال، سياستهاي بد فرهنگي كه در شهر ما جا افتاده است، باعث ميشود كه نتوانيم كاري انجام بدهيم. گاهي برنامه ما كنسل شده يا در برنامهها درگيري ايجاد ميشود.
خلاصه هنرمندان با دلهره روي صحنه ظاهر ميشوند. تازه ما گروه شناخته شده هستيم در شهرمان! ما وقتي نتوانيم در بوشهر برنامه اجرا كنيم، كدام گروه موسيقي نواحي ميتواند در بوشهر برنامهاي داشته باشد؟ يكسري افراد در رأس كار هستند كه اگرچه بومي منطقهاند، اما نگاه آنها به موسيقي منطقه خودشان هنوز جهاني نيست. درك نميكنند كه آوازة اين گروه در دنيا پيچيده، كلي كتاب منتشر كرده و آلبوم بيرون داده است.
* چرا در قبال دعوت انجمن موسيقي براي كنسرت يك شبه در تهران، آن را منوط و مشروط به برگزاري كنسرت در بوشهر نكرديد؟
ـ انجمن موسيقي نميتواند.
* انجمن موسيقي در پايتخت هم نميتواند؟
ـ بله، چون ارشاد بوشهر هم اگر بخواهد، نميتواند. مثلا امکان دارد فرمانداري نگذارد. چون رئيس شوراي تامين امنيت عمومي است. من اگر مجوز كنسرت داشته باشم با تاييد تهران، باز هم نميتوانم. ميگويند نميتوانيد كنسرت برگزار كنيد. والسلام، نامهتمام!
مثلاً چرا در اصفهان به ما اجازه اجراي كنسرت نميدهند؟
* اتفاقاً اصفهان پذيراي گردشگران خارجي است. مديران فرهنگي بايد در راستاي اجراي كنسرت موسيقي نواحي مساعدت كنند.
ـ زماني كه اصفهان پايتخت فرهنگي جهان اسلام بود، برنامه ما را در آنجا لغو كردند. اتفاقاً برنامه ما مستقل نبود و از آيتمهاي برنامه ارگانها بود. وقتي يك ارگان روي موسيقي بومي سرمايهگذاري ميكند، بايد با آن مقابله كرد يا بايد از آن حمايت كرد؟ اين برنامه براي پرسنل آن ارگان بود و اصلاً كنسرت نبود؛ اما از آن جلوگيري شد. متاسفانه كسي پاسخگو نيست. گفتند كه اين شهر پايتخت جهان اسلام است و ما اجازه نميدهيم چنين برنامهاي اجرا شود! گفتم كه برادر من، مادر موسيقي بومي خود اهانتي نميكنيم؛ شما چرا چنين ذهنيتي داريد؟ بهترين پيامهاي اخلاقي در موسيقي بوشهر است؛ چرا آنها را نميبينيد؟ اين همه پيام در موسيقي ماست.
* و بزرگترين پيامتان شادي است.
ـ بله؛ من از بابت اين جريان لغو كنسرتها خيلي اذيت شدهام.
* با اين وجود، موج يادگيري موسيقي در بين نوجوانان بوشهر را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ـ اول اين كه موسيقي بوشهر، شاخصترين هنر اين منطقه است؛ چون كارنامه آن پربار است. در كل كشورهاي دنيا برنامه دارد و آلبوم و كتاب منتشر ميكند. در اين كه آموزش موسيقي در بوشهر وضعيت خوبي دارد شكي نيست؛ اما اين نه به خاطر آموزش موسيقي بومي اين منطقه است، بلكه به دليل آن است كه جامعه فرهنگي ما فرهنگسازي لازم را انجام نداده است. انگار از سياستهاي آنهاست كه جوانان به سراغ موسيقي خودشان نروند! واقعاً چرا در دفتر ارشاد بوشهر، هيچ كلاس آموزش موسيقي بومي نبايد در نظر گرفته شود؟ به نظر من، بخشي از اين انفعال به خاطر آن است كه ما متد آموزشي مشخصي نداريم. اما به هر حال نگاه آنها به آموزش كلاسيك خوب است. البته كلاسهاي خوبي برگزار ميشود، ولي آنهم دچار كاستي است و با استانداردهاي دنيا و حتي تهران فاصله زيادي دارد. در مورد موسيقي سنتي هم آموزش در حد خوب است.
متاسفانه در مورد موسيقي بومي، ارشاد بوشهر سازهاي بومي را تهيه نميكند و به آموزش موسيقي بومي آنها نميتوان اميدوار بود. شايد اين وضعيت شامل اكثر استانها بشود كه در آموزش موسيقي بومي و نواحي، دچار ضعف هستند.
* بحث موسيقي فيوژن را داريم كه برخي دوستان تا اسم موسيقي تلفيقي را ميشنوند، به ياد تلفيق دو ساز ايراني و خارجي يا حداكثر دو ژانر موسيقي ايراني و خارجي ميافتند. وضعيت تلفيق موسيقيهاي نواحي و بومي در جغرافياي موسيقي ايران چگونه است؟
ـ نكته مهم و جالبي كه اشاره شد، توجه به جغرافياي موسيقي ايران است. گاهي اوقات مشاهده ميكنيم كه مرزي نميشناسد. جغرافياي موسيقي بوشهر خيلي گسترده است. ما براين اساس ميتوانيم خيلي ساده و با تعامل خيلي خوب با ديگر موسيقيهاي بومي ايران ارتباط برقرار كنيم. ما در طول تاريخ با موسيقي كردي، تركي و لري ارتباط بقرار كردهايم. حتي با اقوام مختلف دنيا ارتباط موسيقايي داشتيم.
موسيقي بوشهر به موسيقي جشن كار، عزا، مذهبي، محفلي، كودكان و درمان تقسيمبندي ميشود. براين اساس با شناسايي موسيقي خود، به راحتي با گروه شرقي، با نوازندگي پيانوي آقاي سامان احتشامي، براي نخستين بار، ني انبان و پيانو را تلفيق كرديم كه 30 مهر ماه در تالار وحدت كنسرت خواهيم داد و 5 آبان با گروه داركوب، برنامهاي مشترك خواهيم داشت.
موسيقي ما بسيار منعطف است و همراه اين تبادلات موسقايي در آن صورت ميگيرد. اگر بخواهيم اين تلفيقها را نداشته باشيم، موسيقي بوشهر نميتواند تحرك داشته باشد. همانگونه كه فرهنگ بوشهر هم چنين بوده است.
* اگر بخواهيم موسيقي بوشهر را با استانداردهاي موسيقي دنيا آناليز كنيم؛ چه ميزان از مقامهاي موسيقي بوشهر مثلاً در گام مينور قرار دارد؟
ـ هر موسيقي را بايد در حوزه خودش آناليز كرد؛ اما اگر بخواهم پاسخي بدهم به اين پرسش شما، بيشتر نغمات موسيقي بوشهر در حوزه دستگاه شور رديف موسيقي ايران است.
* اگر مصاحبهاي كه اينك با هم داشتيم، بر روي برگ روزنامه در باد پيچيد و بر روي پاهاي لخت پسركي سرشار از ذوق موسيقي در اقصي نقاط ايران بنشيند، چه جملهاي براي دعوت او به يادگيري آسان موسيقي ميگوييد تا او فكر نكند كه اين برگه روزنامه از نشريهاي خارجي است و فارسي زبان نيست؟!
ـ خيلي سئوال سختي را پرسيديد. ميدانيد، پرسش شما خيلي حسي است ولي نگاه من پژوهشي است. اگر بخواهم مبتني بر حسم جواب بدهم، از بخش پژوهشي و علمي قضيه غافل ميشوم. من ابتدا بايد بدانم كه اين پسرك، متعلق به كجاي ايران است. اگر پسري باشد از ديار دكتر تكه در شهر گرگان و گنبد، بايد دوتارش را بردارد. اين سئوال خيلي سخت است.
* بايد بيايد تهران؟
ـ نه، من مجبور شدم بيام تهران. بايد برود نزد سرچشمه اصلي.
* پس مجبور شديد به تهران بياييد و از اين بابت ضرر كرديد.
ـ نه من ضرري از موسيقي نديدهام. تا به حال ديدهام هنرپيشهاي بگويد كه آقا هنرپيشه نشويد، سخت است و بد. شايد او رسيده است به اين جمله. او پير شده است و جا افتاده. شايد هم آن روز ناراحت بوده كه چنين جملهاي گفته است. نميدانم. اما من مشكلي با موسيقي ندارم. زماني از من اين پرسش را پرسيديد كه سرشار از انرژي هستم و يك كنسرت واقعاً خوبي را داشتم. اين همه شادي مردم را در تالار وحدت ديدم. با اين حس به همه ميگويم موسيقي كار كنند. شايد يك روزي هم بيايي كه جلوي كنسرت من را گرفته باشند و بگويم نه، موسيقي كار نكنيد! اين اتفاق است.
بگذار خاطرهاي برايت بگويم.
برادرهايم من را دوست دارند و حتي يكي از آنها اسپانسر آثار من است، اما من نميتوانستم در ابتداي راه با خانوادهام موسيقي كار كنم. گويا نميخواستند. هميشه دعا ميكردم و از خدا ميخواستم به گونهاي شرايطي ايجاد شود كه بتوانم جواب آنها را بدهم. ميرفتم در جشنوارهاي دانشآموزي و مقام تكنوازي ميگرفتم و آن موقع آقاي محمدرضا عليقلي خيلي پر كار بود. آمد خانه ما و من با خودم ميگفتم حتماً دليلي دارد كه به اينجا ميآيد. او يكي از كساني است كه مشوق من بود و خيلي وقت است از او خبري ندارم. كريم قرباني و ميرزماني هم كساني بودند كه در دوران دانش آموزي خيلي به من انرژي دادند.
يك روز مادرم خاطرهاي تعريف كرد كه امروز خيلي در خانواده ما معروف است. روزي عموي من، همه سازهايش را در تنور نانپزي ميريزد. بعد از اين كار ميگويد كه هيچ يك از فرزندان من نبايد به دنبال اين حرفه برود. خيلي خاطره بدي است و هر وقت به ياد آن ميافتم، متاثر ميشوم. به خاطر اين كه خوب كار ميكني و زماني كه نميتواني كار كني، حذف ميشوي. اين مساله در جامعه هنرمندان موسيقي ايران بسيار شيوع دارد. تا هستي و موسيقي اجرا ميكني، تو را به حساب ميآورند، اما وقتي از پلههاي تالار پايين ميآيي، ديگر از چشمها ناپديد ميشوي. اين رسم بدي است در ايران. عموي من هم از اين رسم آزرده شده بود. زماني، از شهردار گرفته تا فرماندار، براي موسيقياش جوياي احوالش ميشدند ولي به يكباره فراموش ميشود.
به هر حال، مادرم وقتي سماجت من را ديد، پس از نقل اين خاطره، دو عدد از كلاويههاي نقرهاي فلوت عمويم را به من داد و گفت: بيا، اين خاطره را برايت تعريف كردم و اين دوتا يادگار هم مانده است.
اين كلاويهها مال تو و برو موسيقي كاركن!
من اين كلاويهها را نگه داشتم، شايد يك روزي چنين كاري را من هم انجام بدهم. انتظار بدي است.
* ايدهآل شما براي موسيقي ايران چه شرايطي است؟
ـ اوضاع ما خوب نيست. وقتي كشور تركمنستان را ميبينم كه جشنواره موسيقي برگزار ميكند و بسياري از سازهاي ملي ما را به عنوان ساز خود معرفي ميكنند؛ با همان اسامي ايراني سازها، مجبور ميشوم كه به مسئولان فرهنگي هشدار بدهم. هشداري براين مبنا كه همچون شاعراني كه از ما ميدزدند و مليت ديگري براي آنها در نظر ميگيرند؛ سازها و موسيقي ايراني را نيز ميربايند. تركمنستان، كل كشورهاي مهم دنيا را دعوت ميكند و داشتههاي ما را به نام خود معرفي ميكند.
يكي از دغدغههاي من اين است. بايد براي ما مهم باشد. ما مردم ايران بايد تاريخ داشته باشيم. هيچ كس ماندني نيست، اما تاريخ كه ماندگار است. بايد كسي جوابگوي فرهنگ ما باشد. من دست تنهام. چقدر بايد زور بزنم؟ كتابهاي موسيقي و فرهنگ بومي را بدون حمايت ارشاد نوشتهايم. اگر بيايند به امر حفظ و اشاعه موسيقي دقت كنند، ما مشكلي نخواهيم داشت؛ اما متاسفانه سازها را چندين دهه است كه نشان نميدهند و ما با سازهايمان بيگانه شدهايم.
چرا نميگذارند سازهاي بومي و ملي در تلويزيون ديده شود؟ شما كه همه چيز را در تلويزيون نشان ميدهيد. قتل و شيوههاي آن را، اعتياد و تخلفات آن را. حتي آدم برهنه را شطرنجي نشان ميدهيد! پس چرا فقط ساز را نشان نميدهيد؟ ميخواهيد چه چيزي را از بين ببريد؟ اين هنر است. اين موضوعات خيلي دردناك است. آمار مقالههاي پژوهشي موسيقي ما در سطح مجلات معتبر دنيا، نزديك به صفر است. آيا اين درد نيست؟ در صورتي كه خيلي از هنرمندان ما چنين توانايي را دارند. گروههاي موسيقي ايران در جشنوارههاي متعدد دنيا ميروند افتخار ميآفرينند، اما در هيچ جا منعكس نميشود. در صورتي كه فلان هنرمند گرانقدر عكاس و هنرهاي تجسمي، اگر عكسي را وارد جشنوارهاي كند، چندين بار منعكس ميشود. خوب است؛ اما چرا تلويزيون گزارشي از جشنوارههاي خارجي كه پذيراي موسيقيدانان ما هستند، تهيه نميكند؟...
ـ چون زبان فارسي بينالمللي نيست، در جريان اجراهاي كنسرت خارجي، شنوندگان بيشتر در معرض موسيقي بوشهر قرار ميگيرند. اما در قالب وركشاپ و سخنراني درباره اشعار نيز توضيح ميدهيم. از فردوسي، خيام و نظامي صحبت ميكنيم.
* در كنسرت اخير يك روزهاي كه در تالار وحدت داشتيد، تغييراتي در گروه داده بوديد. چرا؟
ـ هدف من از اين كنسرت، معرفي يكسري نوازنده جوان بود. در كنسرت اخير نيز يك نوازنده نيانبان معرفي شد. علي رياضي، نوازنده خوبي است. اتفاقاً نخستين باري بود كه چنين استقبالي را ميديد. به نظرم اگر اين نوازندگان مطرح نشوند، ما هم نخواهيم بود. دوست دارم فرهنگ و موسيقي بوشهر پويا باقي بماند و معتقدم اگر به دست نسل جوان بيفتد، خيلي پرانرژي راه خود را ادامه خواهد داد و با نوآوري خاصي روبرو خواهد شد.
بر اين اساس در كنسرت اخير، خوانندهاي جديد را معرفي كردم.
* برنامههاي آتي شما در ايران چيست؟
ـ همه چيز بستگي به سياستهايي دارد كه پيشروي ما قرار خواهد گرفت. بايد ديد آيا چراغهاي بعدي قرمز هستند يا رنگ ديگري؟ آيا ميتوانم از حركات موزون و مضامين عاشقانه در كنسرتها استفاده كنم؟ شعري كه 8 سال پيش مجوز داشت، الآن مجوز نگرفت. در سازمان صدا و سيما يك قطعه موسيقي داشتم كه مجوز گرفته بود. با كمي تغيير در اجرا دوباره فرستاده بودم به صدا و سيما كه اين بار مجوز نگرفت. از آنها پرسيدم كه چرا اين شعر دوباره مجوز نميگيرد؟ به نظرم پاسخ اين است كه اعطاي مجوز توأم شده است با اعمال سليقهها. هر مديري كه ميآيد، سياستهاي پيشين را به هم ميريزد و براساس زيباشناسي ذهن و علمي كه دارد به اثر نگاه ميكند. غافل از اينكه زيباشناسي تعريفي معلوم ندارد.
* گروه بعد از اين اجراي حرفهاي آمادهتر شده است، اما شما در بازگشت به بوشهر، حتي در شهرستانها كنسرت نميدهيد. چرا؟
ـ همة اينها برميگردد به بحث اسپانسر و بحث مجوز. من اين اجرايي را كه در تهران داشتم، نميتوانم در خود بوشهر روي صحنه ببرم! در حالي كه در بوشهر خيلي از مردم تشنة اين موسيقي هستند و اگر 10 شب كنسرت بگذاريم، هر شب با استقبال زياد مواجه خواهيم شد. مردم ما موسيقي بوشهر را دوست دارند؛ چون موسيقي شهرشان است. موسيقي آبا و اجدادي آنهاست. اما اين امكان نيست. گروه ما از سال 1372 تاكنون فعال است و از اين كشور به آن كشور ميرويم.
* به چه دليل در بوشهر نميتوانيد كنسرت داشته باشيد؟ آيا اين خندهدار نيست؟
ـ اين برميگردد به سياستهايي كه در استان ما اعمال ميشود. بعضي وقتها ما خيلي ايالتي عمل ميكنيم؛ شبيه ايالات متحده آمريكا! يعني هر كسي در ايالت خود سياست خاص خود را دارد. در ايران براي همه قوانين اينگونه نيست، ولي از بخت و اقبال ما براي موسيقي بوشهر چنين اتفاقي افتاده است.
مثلاً ما براي برخورداري از گاز شهري چنين امكاني را نداريم!
* يعني در بوشهر شبكه گاز سراسري نيست؟
ـ مگر نميدانستيد؟! تازه دارند كارهايي براي پروژه گازرساني انجام ميدهند.
* من فقط از نبود گاز شهري در ايلام خبر داشتم. يعني بوشهر روي ذخاير نفت و گاز است و مردم آن از گاز بيبهره هستند؟!
ـ هميشه با كپسول گاز سروكار داشتهايم. به هرحال، سياستهاي بد فرهنگي كه در شهر ما جا افتاده است، باعث ميشود كه نتوانيم كاري انجام بدهيم. گاهي برنامه ما كنسل شده يا در برنامهها درگيري ايجاد ميشود.
خلاصه هنرمندان با دلهره روي صحنه ظاهر ميشوند. تازه ما گروه شناخته شده هستيم در شهرمان! ما وقتي نتوانيم در بوشهر برنامه اجرا كنيم، كدام گروه موسيقي نواحي ميتواند در بوشهر برنامهاي داشته باشد؟ يكسري افراد در رأس كار هستند كه اگرچه بومي منطقهاند، اما نگاه آنها به موسيقي منطقه خودشان هنوز جهاني نيست. درك نميكنند كه آوازة اين گروه در دنيا پيچيده، كلي كتاب منتشر كرده و آلبوم بيرون داده است.
* چرا در قبال دعوت انجمن موسيقي براي كنسرت يك شبه در تهران، آن را منوط و مشروط به برگزاري كنسرت در بوشهر نكرديد؟
ـ انجمن موسيقي نميتواند.
* انجمن موسيقي در پايتخت هم نميتواند؟
ـ بله، چون ارشاد بوشهر هم اگر بخواهد، نميتواند. مثلا امکان دارد فرمانداري نگذارد. چون رئيس شوراي تامين امنيت عمومي است. من اگر مجوز كنسرت داشته باشم با تاييد تهران، باز هم نميتوانم. ميگويند نميتوانيد كنسرت برگزار كنيد. والسلام، نامهتمام!
مثلاً چرا در اصفهان به ما اجازه اجراي كنسرت نميدهند؟
* اتفاقاً اصفهان پذيراي گردشگران خارجي است. مديران فرهنگي بايد در راستاي اجراي كنسرت موسيقي نواحي مساعدت كنند.
ـ زماني كه اصفهان پايتخت فرهنگي جهان اسلام بود، برنامه ما را در آنجا لغو كردند. اتفاقاً برنامه ما مستقل نبود و از آيتمهاي برنامه ارگانها بود. وقتي يك ارگان روي موسيقي بومي سرمايهگذاري ميكند، بايد با آن مقابله كرد يا بايد از آن حمايت كرد؟ اين برنامه براي پرسنل آن ارگان بود و اصلاً كنسرت نبود؛ اما از آن جلوگيري شد. متاسفانه كسي پاسخگو نيست. گفتند كه اين شهر پايتخت جهان اسلام است و ما اجازه نميدهيم چنين برنامهاي اجرا شود! گفتم كه برادر من، مادر موسيقي بومي خود اهانتي نميكنيم؛ شما چرا چنين ذهنيتي داريد؟ بهترين پيامهاي اخلاقي در موسيقي بوشهر است؛ چرا آنها را نميبينيد؟ اين همه پيام در موسيقي ماست.
* و بزرگترين پيامتان شادي است.
ـ بله؛ من از بابت اين جريان لغو كنسرتها خيلي اذيت شدهام.
* با اين وجود، موج يادگيري موسيقي در بين نوجوانان بوشهر را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ـ اول اين كه موسيقي بوشهر، شاخصترين هنر اين منطقه است؛ چون كارنامه آن پربار است. در كل كشورهاي دنيا برنامه دارد و آلبوم و كتاب منتشر ميكند. در اين كه آموزش موسيقي در بوشهر وضعيت خوبي دارد شكي نيست؛ اما اين نه به خاطر آموزش موسيقي بومي اين منطقه است، بلكه به دليل آن است كه جامعه فرهنگي ما فرهنگسازي لازم را انجام نداده است. انگار از سياستهاي آنهاست كه جوانان به سراغ موسيقي خودشان نروند! واقعاً چرا در دفتر ارشاد بوشهر، هيچ كلاس آموزش موسيقي بومي نبايد در نظر گرفته شود؟ به نظر من، بخشي از اين انفعال به خاطر آن است كه ما متد آموزشي مشخصي نداريم. اما به هر حال نگاه آنها به آموزش كلاسيك خوب است. البته كلاسهاي خوبي برگزار ميشود، ولي آنهم دچار كاستي است و با استانداردهاي دنيا و حتي تهران فاصله زيادي دارد. در مورد موسيقي سنتي هم آموزش در حد خوب است.
متاسفانه در مورد موسيقي بومي، ارشاد بوشهر سازهاي بومي را تهيه نميكند و به آموزش موسيقي بومي آنها نميتوان اميدوار بود. شايد اين وضعيت شامل اكثر استانها بشود كه در آموزش موسيقي بومي و نواحي، دچار ضعف هستند.
* بحث موسيقي فيوژن را داريم كه برخي دوستان تا اسم موسيقي تلفيقي را ميشنوند، به ياد تلفيق دو ساز ايراني و خارجي يا حداكثر دو ژانر موسيقي ايراني و خارجي ميافتند. وضعيت تلفيق موسيقيهاي نواحي و بومي در جغرافياي موسيقي ايران چگونه است؟
ـ نكته مهم و جالبي كه اشاره شد، توجه به جغرافياي موسيقي ايران است. گاهي اوقات مشاهده ميكنيم كه مرزي نميشناسد. جغرافياي موسيقي بوشهر خيلي گسترده است. ما براين اساس ميتوانيم خيلي ساده و با تعامل خيلي خوب با ديگر موسيقيهاي بومي ايران ارتباط برقرار كنيم. ما در طول تاريخ با موسيقي كردي، تركي و لري ارتباط بقرار كردهايم. حتي با اقوام مختلف دنيا ارتباط موسيقايي داشتيم.
موسيقي بوشهر به موسيقي جشن كار، عزا، مذهبي، محفلي، كودكان و درمان تقسيمبندي ميشود. براين اساس با شناسايي موسيقي خود، به راحتي با گروه شرقي، با نوازندگي پيانوي آقاي سامان احتشامي، براي نخستين بار، ني انبان و پيانو را تلفيق كرديم كه 30 مهر ماه در تالار وحدت كنسرت خواهيم داد و 5 آبان با گروه داركوب، برنامهاي مشترك خواهيم داشت.
موسيقي ما بسيار منعطف است و همراه اين تبادلات موسقايي در آن صورت ميگيرد. اگر بخواهيم اين تلفيقها را نداشته باشيم، موسيقي بوشهر نميتواند تحرك داشته باشد. همانگونه كه فرهنگ بوشهر هم چنين بوده است.
* اگر بخواهيم موسيقي بوشهر را با استانداردهاي موسيقي دنيا آناليز كنيم؛ چه ميزان از مقامهاي موسيقي بوشهر مثلاً در گام مينور قرار دارد؟
ـ هر موسيقي را بايد در حوزه خودش آناليز كرد؛ اما اگر بخواهم پاسخي بدهم به اين پرسش شما، بيشتر نغمات موسيقي بوشهر در حوزه دستگاه شور رديف موسيقي ايران است.
* اگر مصاحبهاي كه اينك با هم داشتيم، بر روي برگ روزنامه در باد پيچيد و بر روي پاهاي لخت پسركي سرشار از ذوق موسيقي در اقصي نقاط ايران بنشيند، چه جملهاي براي دعوت او به يادگيري آسان موسيقي ميگوييد تا او فكر نكند كه اين برگه روزنامه از نشريهاي خارجي است و فارسي زبان نيست؟!
ـ خيلي سئوال سختي را پرسيديد. ميدانيد، پرسش شما خيلي حسي است ولي نگاه من پژوهشي است. اگر بخواهم مبتني بر حسم جواب بدهم، از بخش پژوهشي و علمي قضيه غافل ميشوم. من ابتدا بايد بدانم كه اين پسرك، متعلق به كجاي ايران است. اگر پسري باشد از ديار دكتر تكه در شهر گرگان و گنبد، بايد دوتارش را بردارد. اين سئوال خيلي سخت است.
* بايد بيايد تهران؟
ـ نه، من مجبور شدم بيام تهران. بايد برود نزد سرچشمه اصلي.
* پس مجبور شديد به تهران بياييد و از اين بابت ضرر كرديد.
ـ نه من ضرري از موسيقي نديدهام. تا به حال ديدهام هنرپيشهاي بگويد كه آقا هنرپيشه نشويد، سخت است و بد. شايد او رسيده است به اين جمله. او پير شده است و جا افتاده. شايد هم آن روز ناراحت بوده كه چنين جملهاي گفته است. نميدانم. اما من مشكلي با موسيقي ندارم. زماني از من اين پرسش را پرسيديد كه سرشار از انرژي هستم و يك كنسرت واقعاً خوبي را داشتم. اين همه شادي مردم را در تالار وحدت ديدم. با اين حس به همه ميگويم موسيقي كار كنند. شايد يك روزي هم بيايي كه جلوي كنسرت من را گرفته باشند و بگويم نه، موسيقي كار نكنيد! اين اتفاق است.
بگذار خاطرهاي برايت بگويم.
برادرهايم من را دوست دارند و حتي يكي از آنها اسپانسر آثار من است، اما من نميتوانستم در ابتداي راه با خانوادهام موسيقي كار كنم. گويا نميخواستند. هميشه دعا ميكردم و از خدا ميخواستم به گونهاي شرايطي ايجاد شود كه بتوانم جواب آنها را بدهم. ميرفتم در جشنوارهاي دانشآموزي و مقام تكنوازي ميگرفتم و آن موقع آقاي محمدرضا عليقلي خيلي پر كار بود. آمد خانه ما و من با خودم ميگفتم حتماً دليلي دارد كه به اينجا ميآيد. او يكي از كساني است كه مشوق من بود و خيلي وقت است از او خبري ندارم. كريم قرباني و ميرزماني هم كساني بودند كه در دوران دانش آموزي خيلي به من انرژي دادند.
يك روز مادرم خاطرهاي تعريف كرد كه امروز خيلي در خانواده ما معروف است. روزي عموي من، همه سازهايش را در تنور نانپزي ميريزد. بعد از اين كار ميگويد كه هيچ يك از فرزندان من نبايد به دنبال اين حرفه برود. خيلي خاطره بدي است و هر وقت به ياد آن ميافتم، متاثر ميشوم. به خاطر اين كه خوب كار ميكني و زماني كه نميتواني كار كني، حذف ميشوي. اين مساله در جامعه هنرمندان موسيقي ايران بسيار شيوع دارد. تا هستي و موسيقي اجرا ميكني، تو را به حساب ميآورند، اما وقتي از پلههاي تالار پايين ميآيي، ديگر از چشمها ناپديد ميشوي. اين رسم بدي است در ايران. عموي من هم از اين رسم آزرده شده بود. زماني، از شهردار گرفته تا فرماندار، براي موسيقياش جوياي احوالش ميشدند ولي به يكباره فراموش ميشود.
به هر حال، مادرم وقتي سماجت من را ديد، پس از نقل اين خاطره، دو عدد از كلاويههاي نقرهاي فلوت عمويم را به من داد و گفت: بيا، اين خاطره را برايت تعريف كردم و اين دوتا يادگار هم مانده است.
اين كلاويهها مال تو و برو موسيقي كاركن!
من اين كلاويهها را نگه داشتم، شايد يك روزي چنين كاري را من هم انجام بدهم. انتظار بدي است.
* ايدهآل شما براي موسيقي ايران چه شرايطي است؟
ـ اوضاع ما خوب نيست. وقتي كشور تركمنستان را ميبينم كه جشنواره موسيقي برگزار ميكند و بسياري از سازهاي ملي ما را به عنوان ساز خود معرفي ميكنند؛ با همان اسامي ايراني سازها، مجبور ميشوم كه به مسئولان فرهنگي هشدار بدهم. هشداري براين مبنا كه همچون شاعراني كه از ما ميدزدند و مليت ديگري براي آنها در نظر ميگيرند؛ سازها و موسيقي ايراني را نيز ميربايند. تركمنستان، كل كشورهاي مهم دنيا را دعوت ميكند و داشتههاي ما را به نام خود معرفي ميكند.
يكي از دغدغههاي من اين است. بايد براي ما مهم باشد. ما مردم ايران بايد تاريخ داشته باشيم. هيچ كس ماندني نيست، اما تاريخ كه ماندگار است. بايد كسي جوابگوي فرهنگ ما باشد. من دست تنهام. چقدر بايد زور بزنم؟ كتابهاي موسيقي و فرهنگ بومي را بدون حمايت ارشاد نوشتهايم. اگر بيايند به امر حفظ و اشاعه موسيقي دقت كنند، ما مشكلي نخواهيم داشت؛ اما متاسفانه سازها را چندين دهه است كه نشان نميدهند و ما با سازهايمان بيگانه شدهايم.
چرا نميگذارند سازهاي بومي و ملي در تلويزيون ديده شود؟ شما كه همه چيز را در تلويزيون نشان ميدهيد. قتل و شيوههاي آن را، اعتياد و تخلفات آن را. حتي آدم برهنه را شطرنجي نشان ميدهيد! پس چرا فقط ساز را نشان نميدهيد؟ ميخواهيد چه چيزي را از بين ببريد؟ اين هنر است. اين موضوعات خيلي دردناك است. آمار مقالههاي پژوهشي موسيقي ما در سطح مجلات معتبر دنيا، نزديك به صفر است. آيا اين درد نيست؟ در صورتي كه خيلي از هنرمندان ما چنين توانايي را دارند. گروههاي موسيقي ايران در جشنوارههاي متعدد دنيا ميروند افتخار ميآفرينند، اما در هيچ جا منعكس نميشود. در صورتي كه فلان هنرمند گرانقدر عكاس و هنرهاي تجسمي، اگر عكسي را وارد جشنوارهاي كند، چندين بار منعكس ميشود. خوب است؛ اما چرا تلويزيون گزارشي از جشنوارههاي خارجي كه پذيراي موسيقيدانان ما هستند، تهيه نميكند؟...
+ نوشته شده در سه شنبه بیستم مهر ۱۳۸۹ ساعت 19:54 توسط محسن شریفیان
|
محسن شریفیان(زاده ۱۳۵۴ در بندر بوشهر) خواننده، نوازنده، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی ایرانی است.او دارای لیسانس علوم اجتماعی با گرایش پژوهشگری اجتماعی میباشد.وی نوازندگی سازهای موسیقی بوشهر را با ساز نیانبان و نیجفتی از سال ۱۳۷۱ شروع نمود و در سال ۱۳۷۲ با تشکیل گروه موسیقی لیان فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد. شریفیان از سال ۱۳۷۴ با چاپ اولین مقاله خود در هفته نامه آینه جنوب پژوهش در موسیقی جنوب کشور را آغاز نمودهاست.