چرایی توجه به هنرهای سنتی ایران

احيــاي مــوسيقي بــومي بــايد دغدغــه شــود...

 ثبت و ضبط موسيقي بومي به درك ارزش‌هاي فرهنگي و ويژگي‌ها و معيارهاي زيبايي‌شناختي جامعه كمك شايان توجهي مي‌كند. موسيقي بومي ايران را اگر به عنوان ابزاري كه نمايانگر ارتباط فرهنگي مردم آن منطقه با مناطق مختلف است در نظر بگيريم مي‌توانيم با بررسي ساختار موسيقي به درك دانش فني فرهنگ‌هاي سنتي و بدوي برسيم و بررسي ساختار اينها به درك و شناخت بهتر فرهنگ‌هاي بومي مي‌انجامد.

بررسي نام سازها و اصطلاحات موسيقي بومي مي‌تواند زبان‌شناس را در بررسي زبان و گويش رسمي بوم‌هاي گوناگون كمك كند و به دريافت وي در خصوص نقل و انتقالات واژگاني از فرهنگي به فرهنگ ديگر كمك كند.
موسيقي اقوام به لحاظ حرمت و تقدس نيز مي‌تواند اعتقادات، باورها، آيين‌ها، نمادها و اسطوره‌هاي يك فرهنگ را بازگو كند.
بايد پذيرفت موسيقي اقوام به مثابه يك بناي تاريخي اهميت دارد يعني همان‌طور كه يك بناي تاريخي براي معرفي ميراث يك منطقه از اهميت بالايي برخوردار است موسيقي يك منطقه هم مي‌تواند به همين اندازه به شناخت منجر شود چرا كه موسيقي اقوام حاوي فرهنگ و تاريخ و تمدن آن منطقه است و از اين رو نبايد به موسيقي اقوام تنها به عنوان يك موسيقي نگاه كرد.
با توجه به مسائل گفته شده و درك اهميت و جايگاه اين موسيقي خوشبختانه شاهد اقدامات قابل توجهي از سوي مسئولان در اين حوزه بوده‌ايم، فعاليت‌هايي كه در شناساندن موسيقي اين منطقه بسيار مؤثر بوده است.
هر چند كه اقدامات آذرماه سازمان ميراث فرهنگي در مورد پرونده موسيقي اقوام ايران با چالش جدي روبه‌رو بود و نتوانست به ثبت يونسكو درآيد، البته در يادداشتي با عنوان «موسيقي همه اقوام من در 60 دقيقه» نيز به اين موضوع اشاره كرده‌ام.
واقعيت امر اين است كه در شرايط فرهنگي حاكم بر ايران تنها ثبت و ضبط موسيقي اقوام نمي‌تواند به آن كمك كند بلكه براي بقاي آن بايد با اعمال قانون‌هاي هدفمند اقدام به حفظ موسيقي بومي كرد چرا كه ثبت موسيقي اقوام در سطح ملي يا بين‌المللي به تنهايي نمي‌تواند تغييري در جايگاه موسيقي ايجاد كند بلكه سازمان‌هاي مربوطه و رسانه ملي هستند كه با تمركز و توجه بيشتر به اين حوزه و هنرمندانش مي‌توانند در فضاي بين‌المللي و هجوم موسيقي‌هاي بيگانه و فاقد اصالت مردم را با موسيقي بومي‌شان آشتي دهند.
البته در مرحله اول ثبت و ضبط موسيقي حائز اهميت است. برپايي موزه موسيقي كه خوشبختانه در بعضي شهرهاي ايران وجود دارد (البته تبليغات لازم براي استقبال از اين موزه صورت نمي‌گيرد)، برگزاري جشنواره‌ها كه اجراي هدفمند آن مي‌تواند تأثير بسزايي در حفظ موسيقي بومي داشته باشد (كه متأسفانه جشنواره‌ها نيز با وجود هزينه‌هاي صورت گرفته افق روشني ندارند) و پژوهش نيز يكي از راه‌هاي ثبت و ضبط است كه بايد هدفمند باشد و مورد حمايت قرار گيرد.
اما بايد توجه كرد بعد از ثبت يك اثر فرهنگي در رديف آثار ملي يا بين‌المللي چه اقداماتي بايد انجام گيرد، آيا ثبت در سازمان ميراث فرهنگي ايران يا يونسكو كافي است؟
در اين راستا نيز اخيرا شاهد فعاليت‌ها و تلاش‌هاي مسئولان براي ثبت موسيقي بومي بوده‌ايم اما بايد دانست كه اين امر عزم ملي مي‌خواهد و بايد دغدغه مسئولان، هنرمندان و حتي عامه مردم شود چرا كه احيا و حفظ يك هنر بومي به تنهايي از عهده يك مسئول يا يك هنرمند برنمي‌آيد.
اين روزها كه برخی از كشورها سازهای ما را به نام خود ثبت می کنند، خليج فارس را عده‌اي ديگر براي خود مي‌خواهند و شاعران و اديبان ما را كشورهاي اطراف به نام خود مي‌خوانند بايد به فكر پاسخگويي در برابر نسل آينده باشيم و سنگينی رسالتمان را دريابيم و در اين ميان شايد رسانه‌ها بزرگترين رسالت را بر عهده داشته باشند.
بياييد با خودمان صادق باشيم و بدانيم براي چه كار مي‌كنيم؟!

خواننده، نوازنده، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی ایرانی

http://www.iran-newspaper.com/1392/2/17/Iran/5359/Page/20/Iran_5359_20_234114_NewsCut.jpg

روزنامه ی ایران